10- شروع و پايان به نام و ياد خدا؛
«إقْرَأ بِاسْمِ رَبِّك»(12)؛ «به نام پروردگارت شروع كن.»
«فَإذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إلى رَبِّكَ فَارْغْب»(13)؛
«پس هنگامى كه از كار مهمى فارغ مىشوى به مهم ديگرى پرداز و به سوى پروردگارت توجه كن.»
«إنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إنَّهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم.»(14)
«بدرستى كه اين (نامه) از سليمان است و (مضنون آن) اين است :به نام خداوند بخشنده مهربان.»
11- ستايش خداوند و درود بر پيامبر و آلشعليهم السلام ؛
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:
«كل امر ذى بال لا يبدأ فيه بحمدالله و الصلوة علىّ فهو اقطع ابتر ممحوق من كلّ بركة»(15)؛
«هر كارى كه با ستايش خداوند و درود بر من آغاز نشود گفتارى ناتمام و ناقص است و از هر بركتى محروم است.»
12- متصل به وحى الهى؛
«وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إنْ هُوَ إلّا وَحْىٌ يُوحى»(16)؛
«(رسول ما) از روى هواى نفس سخن نمىگويد، سخن او چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست.»
13- كمك گرفتن از خدا؛
«قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى * وَ يَسِّرْ لِى أمْرِى * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِى * يَفْقَهُوا قَوْلِى»(17)؛
«(موسى) گفت: پروردگارا (اكنون كه مرا به كار و مأموريت بزرگ تبليغ، ارشاد و مبارزه با طاغوت امر فرمودهاى پس) سينهام را برايم گشاده گردان، (و بر صبر و استقامتم بيفزا) و كارم را برايم آسان فرما، و گره از زبانم باز نما، تا (آنها) سخنان مرا (خوب) بفهمند.»
14- سخن گفتن بر حق؛
امام كاظمعليه السلام فرمود: «قل الحق و ان كان فيه هلاكك»(18)؛
«حق را بگو، گرچه هلاك تو در آن باشد.»
15- پاك و دلپسند؛
«هُدُوا إلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إلى صِراطِ الْحَمِيدِ»(19)؛
«مؤمنان به سخنان پاك و پاكيزه و به راه خداى ستايش شده هدايت شوند.»
«إلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ»(20)؛ «سخن پاك است كه به سوى او (خداوند) بالا مىرود. (و پذيرفته مىشود).
16- روشن و روشنگر؛
«كِتابٌ أنْزَلْناهُ إلَيْكَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إلَى النُّورِ بِإذْنِ رَبِّهِمْ»(21)؛ «اين قرآن كتابى است كه ما به سوى تو (اى پيامبر) فرستاديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاريكىها به سوى نور، (نور خدا) خارج سازى.»
17- جداكننده حق و باطل؛
«وَ أنْزَلَ الْفُرْقانَ»(22)؛
«خداوند فرقان (يعنى: جداكننده حق و باطل) نازل كرد.»
18- نيكو و شايسته؛
«ادْعُ إلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»؛(23)
«(اى رسول ما! مردم را) با حكمت (دليل محكم) و پند و اندرز به شيوهاى نيكو به سوى پروردگارت دعوت كن.»
19- مستدل و منطقى؛
«قُولُوا قَوْلاً سَدِيداً»(24)؛
«سخنان محكم، (منطقى و استوار) بگوييد.»
20- توجه به عنصر زمان؛
«إنّا أنْزَلْناهُ فِى لَيْلَةِ الْقَدْر»(25)؛
«ما قرآن را در شب قدر فرستاديم.»
«فَلَمّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْأفِلِين»(26)؛
«پس زمانى كه (خورشيد و ماه و ستاره) غروب كرد (ابراهيمعليه السلام) گفت: من چيزهايى كه از بين مىرود (و غروب مىكند) دوست ندارم.»
21- توجه به عنصر مكان؛
امام صادقعليه السلام به شاگرد ممتازش «ابان بن تغلب» مىفرمايد: «اجلس فى المسجد و افت للناس»(27)؛
«در مسجد بنشين و براى مردم فتوا بده.»
22- نرم و آرام؛
خداوند خطاب به موسى و هارونعليهما السلام مىفرمايد؛
«اِذْهَبا إلى فِرْعَوْنَ إنَّهُ طَغى * فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّنا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أوْ يَخْشى»(28)؛
«به سوى فرعون برويد كه او طغيان كرده است و با او به نرمى سخن بگوييد. اميد است كه به خود آيد (و از خواب غفلت و غرور بيدار شود) يا (از خدا) بترسد.»
23- سنجيده و حساب شده؛
«ألْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى أنزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَل لَهُ عِوَجا»(29)؛ «ستايش و سپاس مخصوص خدايى است كه بر بنده خود كتاب (قرآن) را نازل كرده و براى آن هيچ كژى و انحرافى قرار نداد.»
24- هماهنگ و منظم؛
«أللّهُ نَزَّلَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً»(30)؛
«خداوند قرآن را كه نيكوترين سخن آسمانى است فرستاده و كتابى است كه آياتش به هم شبيه و هماهنگ است.»
25- تغافل؛
زمانى كه يكى از برادران يوسف در حالى كه او را نمىشناخت به او تهمت دزدى زد؛
«إنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِن قَبْلُ»؛
«اگر (اين برادر ما) دزدى كرد، به تحقيق او برادرى هم از قبل داشته (منظورش يوسفعليه السلام است) كه دزدى كرده است.»
حضرت (اين تهمت را) ناديده گرفت بزرگوارى و تغافل كرد؛ «فَأَسَرَّها يُوسُفُ فِى نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ»(31)؛
«پس اين تهمت را يوسف در خود پنهان داشته و به روى آنها نياورده و اظهار ننمود (كه من يوسف هستم و شما تهمت مىزنيد.)»
26- با آهنگ و حركات مناسب؛
علىعليه السلام براى تحريك و تشويق مردم براى جهاد در راه خدا؛ «ثم نادى بأعلى صوته الجهاد، الجهاد عباد الله»؛
«سپس (علىعليه السلام) ندا داد به بلندترين صوت خود كه بندگان خدا بر شما باد جهاد، جهاد.»
در مورد ديگر در سخنرانى براى شهيدان؛
«ثم ضرب بيده على لحيته الشّريفة الكريمة فأطال البكاء»(32)؛ «سپس دست خود به صورت زده و گريه طولانى نمود.»
27- مختصر و مفيد؛
امام كاظمعليه السلام مىفرمايد:
«من محا طرائف حكمته بفضول كلامه فكأنّما اعان هواه على هدم عقله»(33)؛
«هركس با زوائد سخن خود، شيرينى و زيبايى حكمت را محو كند، گويا بر نابودى عقل خود اقدام كرده است.»
28- مناسب با مقتضاى حال؛
«انّا معاشر الانبياء امرنا ان نكلّم الناس على قدر عقولهم»(34)؛
«ما گروه پيامبران مأموريم كه با انسانها به اندازه عقل و دركشان سخن بگوييم.»
29- صريح و قاطع؛
«قُلْ يا أيُّهَا الْكافِرونَ * لا أعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ»(35)؛
«بگو: اى كافران، آنچه را شما مىپرستيد من نمىپرستم.»
30- رعايت تناسب سنّ و سخن؛
اميرالمؤمنينعليه السلام (خطاب به كسى كه بالاتر از شأن خود سخن مىگفت) فرمود:
«لقد طرت شكيرا و هدرت سقبا»(36)؛ «پَر در نياورده پرواز كردى و در خردسالى آواز بزرگان سر دادى.»
31- ساده و روان؛
«فَإنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُون»(37)؛
«ما قرآن را به زبان تو اى رسول آسان (ساده و روان) كرديم، اميد است كه مردم (حقايق آن را) متذكّر شوند.»
32- شيوا و رسا؛
«قُلْ لَهُم فِى أنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَليغاً»(38)؛
«و آنان را درباره خودشان سخن رسا بگو.»
33- مايه رشد و كمال؛
«قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أن تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْداً»(39)؛ «موسىعليه السلام به او (حضرت خضرعليه السلام) گفت: آيا به دنبال تو بيايم تا آنچه بر تو تعليم شده و مايه رشد (و كمال و صلاح) من است به من بياموزى؟»
34- بشارت و تشويق؛
«خُذْ مِنْ أمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِم بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إنَّ صَلَوتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللّهُ سَمِيعٌ عَليمٌ»؛(40)
«(اى پيامبر) از اموالشان صدقه (زكات) بگير تا بدين وسيله آنان را (از بخل و دنياپرستى) پاك سازى و رشدشان دهى و بر آنان درود فرست (و دعا كن) زيرا دعاى تو مايه آرامش (و تشويق )براى آنان است و خداوند شنواى داناست.»
35- جامع و متنوع؛
علىعليه السلام مىفرمايد؛
«ان هذه القلوب تملّ كما تملّ الأبدان فابتغوا لها طرائف الحكمة»(41)؛ «بدرستى كه قلبها خسته مىشوند همان گونه كه بدنها خسته مىشوند، پس براى آنها دانشهاى تازه و جالب بطلبيد.»
36- هشدار و موعظه؛
«كَدَأْبِ ءالِ فِرْعَوْنَ وَ الّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِاياتِنا فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ اللّهُ شَدِيدُ الْعِقابِ»(42)؛
«(شيوه آنها در انكار و تحريف حقايق) همچون شيوه ال فرعون و كسانى است كه پيش از آنها بودند، آيات ما را تكذيب كردند و خداوند آنها را به (كيفر) گناهانشان رسانيد و او سخت مجازات كننده است.»
37- آزادى؛
«... فَإنْ أسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إنْ تَوَلَّوْا فَإنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ اللّهُ بَصِيرُ بِالْعِبادِ»(43)؛
«پس اگر تسليم شدند (و اسلام آوردند) همانا هدايت يافتهاند، و اگر سرپيچى كردند (نگران مباش، زيرا) وظيفه تو فقط رساندن دعوت الهى است، (نه اجبار و اكراه) خداوند به حال بندگان بيناست.»
--------------------------------------------------------------------------------
12) علق، 1.
13) شرح، 7 - 8.
14) نمل، 30.
15) كنز العمّال، ج1، ص558 .
16) نجم، 3 - 4.
17) طه ، 25 - 28.
18) بحارالانوار، ج2، ص79.
19) حج، 24.
20) فاطر، 10.
21) ابراهيم، 1.
22) آل عمران، 4.
23) نحل، 125.
24) احزاب، 70.
25) قدر، 1.
26) انعام، 76.
27) منتهىالامال، ج2 ، ص166.
28) طه ، 43 - 44.
29) كهف، 1.
30) زمر، 23.
31) يوسف، 77.
32) نهجالبلاغه فيض، خطبه 181.
33) اصول كافى، ج1، ص17.
34) ترجمه اصول كافى، ج1، ص27.
35) كافرون، 1.
36) نهجالبلاغه دشتى، حكمت 402.
37) دخان، 58.
38) نساء، 63.
39) كهف، 66.
40) توبه، 103.
41) نهجالبلاغه فيض، ص 1127.
42) آلعمران، 11.
43) آل عمران، 20.