وقتی که بور نظریه ی مکمل خود را ارائه می کرد هیچ گاه فکر نمی کرد که باعث جنجال و بحثی گردد که تا سال ها ادامه داشته باشد. بنا به این نظریه هر ماده دو رفتار دارد : یکی موجی و دیگری ذره گونه و ما آنچه را اندازه می گیریم که خودمان برای ذره می خواهیم. این صحبت در ابتدای امر با مخالفت "اروین شرودینگر" دیگر نظریه پرداز دنیای کوانتوم رو به رو شد. به همین سبب به پیشنهاد اینشتین یک آزمایش ذهنی ترتیب داده شد البته توسط شرودینگر. نامش را "گربه شرودینگر" گذاشتند.

در این آزمایش در یک اتاقک کوچک گربه ای محبوس است. در این اتاق مقداری سیانور وجود دارد که در ظرفی که درش با مقداری مواد پرتوزا با طول عمر کوتاه بسته شده، محافظت می شود. حال سوال این است که در لحظه ای دلخواه این گربه بیچاره زنده است یا نه؟ تا وقتی که درب اتافک را باز نکنیم نخواهیم فهمید که زنده است یا مرده. در حقیقت یک حالت شَبَه گونه ی مرده زنده به خود دارد.

یکی از پیش آمد های آزمایش گربه شرودینگر تصوری است به نام " بس دنیایی". که می گوید به محض اندازه گیری پدیده ای، درست در بیست سانتی آن دنیایی دیگر به وجود می آید که احتمال دیگر را در بر دارد. یعنی اگر در را بار کردیم و گربه را زنده مشاهده نمودیم در همین لحظه دنیایی به وجود می آید که در آن گربه مرده است. تصور کنید دنیایی که در آن ندایی به دنیا نیامده که این افاضات را داشته باشد، همراه با مشاهده تولد من... یا دنیایی که جنگ هشت ساله نداشته یا دنیایی که .... این دنیاها هیچ تاثیری بر هم ندارند.

بسیاری قبول دارند که همه این وقایع یک ریشه دارند اما چون یک ناظر خارجی بر تمام دنیا وجود ندارد
نمی توان پدیده ی شاخه شاخه شدن را درک کرد. و گروهی بر این تصورند نگاه به گذشته خود باعث شاخه شاخه شدن زندگی ما آن می شود و ما در حقیقت به عنوان یک ناظر عمل می کنیم که خود مصداقی بر این امر می باشد.

پیش آمد بعدی "نا همدوسی" است. که محیط را هم دخیل می داند.

این آزمایش ساده تبعات فراوانی دارد... هنوز... هنوز هستند کسانی که بر این اعتقادند که آگاهی و دانایی ناظر در اندازه گیری و مشاهده دخالت دارند. و عده ای دوست تر می دارند که این پرسمان را برحسب تاریخ های کوانتومی باز نمایند. و برخی دیگر برحسب گرانش کوانتومی آن را بررسی می کنند.