پس چنين موضوعي وجود دارد ؟
اين نكته را بگويم كه احترام شوراي نگهبان را بايد همه ما حفظ كنيم. هيچ نهادي نميتواند دستور بدهد. اما اگر من از وزارت اطلاعات، سپاه يا شبكه نظارتي خود سه گزارش داشته باشم همه را به صورت فني بررسي ميكنم. ممكن است هر سه غلط و مغرضانه باشد و ممكن است برخي درست باشد. آنجاست كه براي ما اطمينان حاصل ميشود كه درست است اما جاهايي ممكن است براي برخي از همكاران من اينگونه نباشد مثلا دو تا از اين نهادها برايشان تعيينكننده باشد. يعني سابقه و اعتمادشان به گونهاي باشد كه آنها را درست بدانند اما من آن اعتماد و سابقه را ندارم. يعني همه را بيطرفانه و براساس ضوابطي كه موجود است در حدي كه وقت به من اجازه ميداد، بررسي ميكردم. متاسفانه مساله بررسي صلاحيتها براي من خاطره خوبي نيست. هزار پرونده را در بيست روز بررسي ميكرديم. نوع سازماندهي شورا طوري بود كه ٥ روز هم از دست ما رفت. حدود ١٥ روز وقت داشتم به كمك اعضاي ديگر كار كارشناسي هزار پرونده را انجام دهيم. كار طاقت فرسايي است من از كار خودم راضي نيستم چرا كه هرچقدر زمان كمتر باشد شما بايد سرعت بيشتري داشته باشيد. تجربه و علم نشان ميدهد كه كثرت كار ريسك اشتباه و خطا را بالا ميبرد. حداقل يك سال زمان نياز است براي بررسي صلاحيتها. نه فقط ٢٠ روز. حالا كه قرار است غير از مدرك تحصيلي و سن و سوابق قضايي راجع به اعتقادات، التزام و تدين مردم هم داوري كنيم در بيست روز ممكن نيست. اين را بايد قانون لحاظ كند. نمايندگان بجاي رسيدن به حواشي به سراغ سازماندهي اين امر بروند. بعضي از امور در ٤ سال و ٨ سال شدني نيست. من مخالفم كه به كليات ناشدني بپردازند. من يك سياستمدار نيستم يك حقوقدان انقلابي هستم. ميدانم كه براي نظام ديني كنترل افرادي كه ميخواهند سمتي را به دست بگيرند از حيث تدين و التزام لازم است بدون اينكه بخواهيم دادگاه تفتيش عقايد راه بياندازيم.
بايد ظهور و بروز ظاهري يك رفتار داوطلب شايسته نظام اسلامي باشد.درست نيست با اين ادعا كه در نظارت استصوابي بد عمل ميشود با اصل آن مخالفت كنيم. براي اعتراض به اصل نظارت ممكن است دوره ٤ ساله نمايندگي هدر رود اما اگر اين كياست را داشته باشيم و قبول كنيم كه نظارت يا اجرا بايد بخوبي سازماندهي شود، آن را تعريف ميكنيم و مرزهاي آن را مشخص ميكنيم آنگاه نظارت استصوابي نظارت مبتني بر تلقيات يا سليقههاي شخصي به سمت نظارت سازماندهي شده و انضباطي بيشتر خواهد رفت.
تصميمگيري در مورد احراز صلاحيتها از سوي هر دوازده عضو شوراي نگهبان انجام ميشود. شش عضو حقوقدان و شش عضو فقيه. ميتوان گفت كه از جهتي نظرات شش عضو فقيه بر نظرات حقوقدانها ارجحيت دارد، يا نه شورا براي حقوقدانان خود وزن زيادي قائل است و در تصميمگيريهاي آنها تاثيرگذار نيست و اينكه به عنوان حقوقدان ميتوانند در برابر فقها بايستند و مخالفت كنند؟
همه سوال شما را در اين شرايط جواب نميدهم. يك علت فرار كردن از سخنگويي اين است كه من انقلابي هستم نه سياسي به معناي كلاسيك و يك انقلابي بايد صادق باشد البته حقايق را بايد در جاي خود مطرح كرد. بنابراين من به بخشي از اين سوال جواب ميدهم. هرگاه پروندهاي در هيات دوازده نفره شوراي نگهبان مطرح شد هيچ فرقي بين هيچكدام از اعضا نيست. آنجا استدلال حاكم است. در نتيجه هيچ برتري و سلسله مراتب و مواردي كه شما اشاره كرديد بين اعضاي شوراي نگهبان جايي كه دوازده نفر مداخله ميكنند در پروندهها وجود نداشته و ندارد. اين اختلاف نظر طبيعي است كار شورايي است شايد در رسانهها هم ديدهايد كه من و برخي از همكاران نظرمان با دبير شورا كه يك فقيه است يكي نيست. من بر نظر خودم اصرار ميكنم. يك جاهايي عقيده دارم درست ميگويم و آنها اشتباه ميكنند و پاي حرفم هم هستم. اين هم طبيعي است. ما بايد عادت كنيم در نظام ما حرفهاي مختلف فارغ از موقعيتها زده شود تا يك گفتمان صحيحي پيرامون مسائل حقوقي و سياسي در كشور در بگيرد و از دورن آن نتايجي كه باعث شكوفايي زندگي سياسي و اجتماعي و اقتصادي ما بشود در بياد. عادتهاي بدي در كشور ما وجود دارد. ميگوييم حرف نزنيد با هم بحث نكنيد. ممكن است بيگانگان سواستفاده كنند. خب بيگانگان هر روز دارند ياوه ميگويند ما نميتوانيم زندگي خود را بر اساس ياوه گويي ديگران و بدخواهان و دشمنان تنظيم كنيم. آنها هميشه عليه ما حرف ميزنند. ما زندگي را بايد بر اساس نيازهاي خودمان تنظيم كنيم. نياز به مباحثه داريم نياز به نقد همديگر داريم. اين بايد صورت گيرد رسانهها و سياسيون هم نبايد ان را براي جامعه تبديل به بحران كنند. اين يك امر عادي است در زندگي ما. يك روز ممكن است يك فقيهي در مورد مساله فقهي و حقوقي اظهارنظر كند كه با ديگري مخالف باشد اين را تبديل به يك اختلاف منفي و فاجعه نكنيم. اصحاب رسانه كارشان اين است كه به درگرفتن گفتمانهاي موثر كمك كنند. اگر آنها وقتي بين دو نماينده مجلس يا عضو شوراي نگهبان بحثي درگرفت آن را به فاجعه تبديل كنند خودشان كه ابزار آزادي بيان هستند جلوي ابزار آزادي بيان را گرفتهاند. اين اختلاف نظر وجود دارد طبيعي است در هر نهاد ديگري كه مبتني بر مشاوره است. اگر هم نباشد فايده ندارد. شوراي نگهبان يك گروه سرود نيست.
استعفاي شما را ميتوان در قالب همين اختلافات گذاشت. يعني درست در روزي كه نتيجه تاييد صلاحيتها به صورت غيررسمي اعلام شده استعفا داديد و خيلي هم پافشاري كرديد بر آن. حتي گفتيد نيازي نيست كه دبير اين شورا بخواهد تاييد كند. اصرار شما ميتواند بيانگر اين اختلافات باشد؟
براي اثبات وجود اختلاف نظر شما لازم نيست دنبال نشانهها و دلايل بگرديد. وقتي ميگويم اختلاف نظر و تفاوت ديدگاه داريم دليل ديگري لازم نيست. من اقرار ميكنم كه داريم. و اتفاقا خوب هم هست. اما سازو كار قانوني ميگويد شما دعوا كنيد رايگيري كنيد اگر يك رايي اكثريت را آورد بايد تبعيت كنيد. از نگاه من طرفداري از شوراي نگهبان پايبندي و حفظ انسجام شورا اين است كه حرفهاي لازم زده شود پافشاري شود و دعواي علمي كنيم و وقتي تصميمگيري شد بگوييم سمعا و طاعتا. حالا برويم دنبال اجراي اين تصميم. من طرفدار اين ديدگاه هستم بايد با رعايت مصالح ملي صداهايمان را گاهي بلند كنيم با هم حرف بزنيم اما وقتي يك نظر در شوراي نگهبان مطابق قانون راي آورد اعضا و همه مردم بايد احترام بگذرند. اين نياز به جستوجوي دليل ويژهاي ندارد. در بحث مربوط به استعفا در مورد شيوه اطلاعرساني و نوع برنامهريزي براي مهيا شدن براي انتخابات و پاسخگويي به مردم و رسانهها اختلاف سليقه با دبير شوراي نگهبان دارم. كه البته طبيعي است. من همچنان پافشاري ميكنم و سعي ميكنم مطابق قوانين و مقررات در صحن شورا براي نظراتي كه به نفع مملكت است طرفدار جمع كنم تا به قواعد رفتاري ما تبديل شود. يك جاهايي هم موفق نميشوم و بايد بگويم اطاعت نظر اكثريت را ميپذيرم. يك جاهايي هم كه نتوانم كاري را طبق اعتقادات درونيام انجام دهم ميگويم نميتوانم من بايد صادقانه حرف بزنم.
وقتي نتوانيم صادقانه و براساس معتقدات شخصي عمل كنيم بهتر است مدتي كنار بروم و مزاحم كار بقيه نشوم. و در عين حال بايد از صداقتم به عنوان يك ارزش پاسداري كنم.
بعد از استعفا نقش شما كمرنگ شد، يعني خبرهايي كه بايد از زبان شما شنيده ميشد از زبان ره پيك بيان شد. خيلي در رسانهها حاضر نشديد. اين نشان ميدهد كه همچنان بر استفعاي خود اصرار داريد.
در بحث انتخابات من نگاه ويژهاي داشتم و عقيده داشتم كه كار بر روي اسلوب ويژهاي صورت بگيرد. وقتي طبق نگاه شما كار پيش نميرود و شما احساس ميكنيد كه طبق مقررات بايد بگونهاي ديگر باشد بهتر است كسي از اين دفاع كند كه آن را قبول دارد. بخشي از مشكلي هم كه وجود داشته مسائل شخصي كم اهميت است. دبير شورا كه ساليان سال حضور دارند در شو را و شخصيت مورد احترامي هستند در ابتدا با انتخاب اعضاي جديد در شوراي نگهبان خيلي موافق نبودند و با اين اعضايي كه توسط مجلس انتخاب شدند به اين اعضا خيلي روي خوشي نشان ندادند. اين در انجام كار سخنگويي هم موثر بود. شايد ايشان با آقاي ره پيك و دوستان ديگر انس و الفت بيشتري داشتند كه باعث ميشد مقداري براي من كار جمعآوري اطلاعات و انتقال آن و ارتباط با رسانه با دشواري صورت بگيرد. من سعي كردم راه را باز بگذارم كه طبق سليقه ايشان عمل شود. احترام ايشان واجب است. در امر اطلاعرساني انتخابات سعي كردم خيلي مداخله نكنم در عين اينكه عقايد خودم را محترم ميشمارم. با مسامحه تعبيري دارم به سخنگويهاي ديگر برنخورد خودم را ميگويم. تعبيرم اين است كه سخنگو يعني بلندگو. بلندگو يعني بوق سخنگو يعني بوق. خب اين سمت مهمي نيست كه شما بوق يك مجموعه شويد. من گاهي ميپسندم سخنگوي خودم شوم. اگر شرايط فراهم شد به نحوي ه بتوانم احساس كنم اكثريت رويههاي جاري همان رويههايي هست كه ميتوانم براساس اعتقاد قلبي خودم از آنها دفاع كنم در خدمت همكاران هستم.
تاييد صلاحيتها در روز خاصي بايد اعلام ميشد، ولي در همان روز اعلام شد كه ممكن است نفراتي به اين ليست اضافه شوند. اين ناهماهنگي ناشي از چه بود؟ شورا براي نخستين بار نبود كه انتخابات برگزار ميكرد چرا در وقت قانوني نتوانست يك ليست تكميلي بدهد و جالب اينكه بعد از آن زمان هم تعداد زيادي را وارد ليست انتخابات نكرد، اين ناهماهنگي براي چه بود؟
شورا براي نخستينبار بود كه با اين تعداد از اعتراضات مواجه ميشد. يعني مقداري غافلگيرانه بود. بنابراين رسيدگي در آن بييست روز براي من از خاطرات تلخ است. خاطرات شيرين هم دارم اما اين بيست روز براي من نگراني اخروي ايجاد كرده است. وقت خيلي كم بود و شما بايد به شش هزار پرونده رسيدگي ميكرديد. عدهاي ميگفتند ممكن است كه نهادهاي اطلاعاتي اشتباه كرده باشند. يك سري را به اين صورت اعلام كردند اما اينكه ميگوييد اين تعداد تاييد صلاحيت اضافه شده پس از بيست روز زياد نبود من هم با شما هم عقيدهام. اگر من عهدهدار سازماندهي بررسي بودم ميتوانستم طوري طراحي كنم كه تعداد بيشتري احقاق حق صورت بگيرد و پروندههايشان دقيقتر رسيدگي شود. ولي هركسي ممكن است بر كار ديگري نقد وارد كند شايد هم يك ادعا از سوي من باشد و در عمل شدني نباشد. ميشد يك سري از كارها را انجام داد كه تعداد بيشتري پرونده را در آن ٢٠ روز دقيقتر ببينيم. اما گذشت و الحمدالله سپري شد و انتخابات بخوبي برگزار شد و به نظرم مردم با وجود اينكه بعضي ادعا كردند داور در جاهايي به نفع گرفته خوشحال شدند كه توانستند اراده خود را از طريق صندوق راي به منصه ظهور برسانند و اين بركتي است كه نظام جمهوري اسلامي فراهم كرده كه با وجود تمام نواقص با اين انتخابات فرصتي ميدهمي كه اقليت و اكثريت گردش داشته باشند و اين گردش در كشور ما به آرامي و بدون درگيري و بحران صورت بگيرد. اين تمرين را ميكنيم و مهارت كسب ميكنيم. شكل جديدي از مجلس هم در اين دوره ايجاد شده تمرين خوبي براي سياستمدارن ما خواهد بود كه ائتلافها و همكاريهاي نو را شكل دهند. همه بركت است. هرگونه كه انتخابات را اجرا كنيم در بهترين حالت هم يك ابراهيمياني پيدا ميشود كه بگويد اين نقصها را داريد. عيب وجود دارد همانطور كه حاكم بايد شهروند را ببخشد و از حقوق شهروندان اين است كه حاكم او را ببخشد يك جاهايي هم هست كه شهروندان حاكمان را عفو كنند و اشتباهات را درنظر نگيرند.
پارسال كه در مورد رد صلاحيتها صحبت كردهايم شما يك پيشنهاد خيلي خوبي داديد و اينكه چهرههاي بزرگ اصلاحات نخبهپروري كنند و چهرههاي جديد را معرفي كنند. امسال همين اتفاق رخ داد. از سي نفر ليست اميد تهران ٢٥ نفر از چهرههاي جوان اصلاحطلب هستند و راي مردم به كل همان ليست پيامي داشت هم به جريانهاي سياسي هم به شوراي نگهبان.
اين را از شوراي نگهبان بپرسد من الان در مقام يك عضو حرف ميزنم.